به خودت بیا دختررر

ساخت وبلاگ
همیشه اینطوری بوده که بین دوستام به دایره المعارف معروف شدم.

 چرا؟چون اطلاعاتی که لازم داشتن از من کسب کردن و کارشون راه افتاده.حتی در مورد خدمت مقدس سربازی هم پاسخگو بودم:/

خوب اینارو قطعا نگفتم که بکم با سوادم یا خیلی بلدم.قطعا اینطور نیست.چون خیلی موارد هست که من هیچ سر رشته ای ندارم و حتی در موردش نشنیدم.

اما خوب دورم پر از رابط واشنا بوده که اگه کسی کمک خواسته و بلد نبودم پیوندشون دادم بهم دیگه تا کارشون راه بیفته و تفاوتی نذاشتم بگم فلانی دوست صمیمیه فقط کمکش کنم فلانی رو بیخیال.

یه نظرم وقتی یکی سمت ادم میاد و امیدوار هست کاری از دستمون بر بیاد و به هر نحوی بتونیم کمکش کنیم و دریغ کنیم بی انصافیه.

عقیده ام اینه هرجا دستی بگیری یه جای دیگه یه ادم بهترم دست تو رو میگیره.

اما همیشه بودن کنار بقیه به چه قیمتی؟ نمیخوام بگم پشیمونم اما قطعا یه چیزایی این وسط بود که مدت هاست داره باعث میشه دورم رو خلوت و خلوت تر بکنم.

خیلی وقت ها شده رابط شدم یه نفر اطلاعات بده به نفر دیگه.کارشم تا حد زیادی حل شده...اما صد در صد تبوده.مثلا اننظار داشته معجزه رخ بده با راهنمایی گرفتن.خوب اولا بنده رو شسته کذاشته کنار رابطه منم با اونی که معرفیش کردم خراب کرده.

دومیش اینکه تایم گذاشتم مثلا فلانی برای به جایی معرفی کردم رایگان نمایشگاه و با سود بوده واسش بعد زده زیر همه چی و طلبکار شده سود لازمه کسب نشده مثلا تلاش کردم طرف حدود سیصد تومنم حق غرفه نده.

سومیش این که رو زدن به بقیه اس.همین که به خاطرشون کلی تلاش کردم دست اخر کفتن میخواستی انجام ندی مگه من گفتم؟

و اینکه در نهایت اگه یه روری منم ازشون کمک خواستم اطلاعات ازم گرفتن و در نهایت گفتن ما بلد نیستیم و نمیدونیم.

همین توی شهریور ماه بود یکی از رفیقای دانشگاه بهم پیشنهاد داد برم پیشش تو شرکت من دو سه روز رفتم و بعد به خاطر دیسک کمر نتونستم ادامه بدم.به یکی از دوستان گفته بودیم ما اینجا میریم پیش فلانی... و بهتر بشم میخوام برگردم.

همین دوست تا از کار خودش اومد بیرون اولین جایی که رفت برای کار اونجایی بود که من رفتم و به خاطر کمرم نتونستم بمونم.(سو استفاده اس به نظرم)

 بعد باز من برای کلاس هنری کلی جا معرفی گردم بهش.اصلا به روی خودم نیاوردم.به روی خودش نیاوردم..درسته موندگار نشد اونجا اما دلم شکست.ولی به خاطر رفاقتمون هیچی نگفتم چون بالاخره سالها دوستیم و ارزش نداشت به خاطر این مسعله چیزی بگم.

 همین صبح بانو میم دوست دبیرستان بعد پنج سال دو ماه پیش گفت بیا ببینمت بعد فهمیدم خرید داره مانتو میخواد!دفعه ی بعدیم رفتیم کتاب خرید! امروز زنگ زده ببرمش فلان جا کتاب بخره! گفتم به من ربطی نداره!گفت چقدر ناز داری چی ازت کم میشه با من بیای.گفتم طلبکاری؟ دورت خالیه یاد من میفنی؟

 جونم بگه براتون با یکی دیگه از دوستام پارسال برای ارشد رفتیم کتاب حریدیم کلی اطلاعات از من گرفت.برای ازمون اموزش پرورش  هم تا فهمید جزوه سوال خریدم میخواست بیاد ببره چند روز!گفتم شرمنده خودم میخوام بخونم قهر کرد رفت پشت سرشم ندید!به درک البته.

چندین ماه دوستم دبیرستانم سراغ نگرفته اون روز زنگ زده از شوهرش دردل میکنه که باش بحث داره.فرداشم زنگ زده واسم اسنپ بگیر.بعدم طلبکاره اسنپ گرون شده.گفتم اره پولش رفته تو جیب من!طلبکاره چرا تپسی نداشتی؟

مشاوره میخوان فاعزه فاعزه شون به راهه.ته اش طلبکارن!از همینجایی که وبلاگ باشه قول میدم به خودم دهن لق نباشم.نه تایم بزارم برای ادمای بی چشم و رو و نه باهاشون درد و دل کنم.دورم رو خلوت میکنم...

ایده هامو به هرکسی نمبگم.جدیدا راه و روش  اطرافیان اینطوره که میان میگن عزیزم بهتری؟و روز بعدم کارشون رو میگن.اما کور خوندن بنده دیگه اون فاعزه دلسوز برای هیجکس نخواهم بود .

هیچ وقت دنبال منفعت طلبی نبودم دنبال اینم نبودم کسی خوبیامو جواب بده .اما ادم بیشعورم تو زندگیم لازم ندارم...

قطعا هرکی یه جا کمکم کرده هزار بار کمکش کردم و باهاش احساس صمیمیت کردم تنها نباشه.ولی این اطرافیان ده تا انگشت عسل رو تا حلق بکنی تو دهنشون طلبکارن و دنبال یازدهمی!

من وظیفه ای در قبال هیچکس ندارم.جز تعداد محدودی که تو روزای بد کنارم بودن...کاری پیدا کردن بهم گفتن..به فکرم بودن و قضاوتم نکردن.

از خوبی کردن خستم.از کمک کردن به ادمای بیشعور خستم.رفتارم رو باید متعادل کنم..

همون ادم بده باشم.بهتر از اینه که خوبی کنم و بازم بگن فاعزه بده.خداروشکر تو زندگیم لنگ کسی نبودم.رابط و اشناهامم برای خودم نگه میدارم.

تازه اینا نمونه های اخیر بود.بخوام بگم زیاد تر ایناست...

+میدونم خیلیشون ادرس اینجارو دارن و میخونن ولی به کلیه راستم.والا بخدا...

+شما هم اگه احیانا ازین قبیل اطرافیان دارید نجدید نظر کنید اعصابتون راحت میشه.

سرکوب احساس...
ما را در سایت سرکوب احساس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aroosak-f86 بازدید : 150 تاريخ : چهارشنبه 10 بهمن 1397 ساعت: 16:40