هی میگه پارسال میگم پارسال بریز دور...
هی میگه فلان جا میگم خوب اونجا ک نمیشه رفت...
در نهایت میگه مگه دیرت نیست؟
پاشو برو..
با حالت قهر و ناراحتی جدا میشیم..
و من فکر میکنم و خودمو لعنت میکنم که نباید نظری میدادم...
و در نهایت من معذرت خواهی میکنیم....
و میدونم هیچ وقت دلم نمیخواد سرزنشش کنم و بگم نباید از اول این تزو میدادی ک توش بمونی...
من با خودم فکر میکنم قهر و دلخوری همیشه هست ناراحتی همیشه هست بین دوست بین مادر و دختر بین پدر و دختر...
چرا حالا همه باهم؟
و به این نتیجه میرسم که چرا این یکی دوماه؟
نتیجه اش چیزی مشخص تر از مشخصه بیکاری و سردرگمی باعث ایجاد خیلی بحث و مشکلات میشه
برچسب : اختلافات, نویسنده : aroosak-f86 بازدید : 142