خاکشیرهای ماندگار

از دوتا دریچه متفاوت به یه موضوع نگاه کردن چیزای جالبی میتونه همراه خودش داشته باشه...

اما اگه اون نگاه متفاوت از تاثیر پذیری ادمای اطرافت نباشه خیلی قشنگ تره.نشون میده چند درصد خودت عاقل تر شدی یا نه حتی دیونه تر و بچه تر از قبل شدی.

زندگی هر روزش که میگذره کلی چیزای جدید نشونمون میده با واقعیت هایی روبرمون میکنه که میتونن خب یا بد باشن.

همین اتفاقاته که میتونه باعث بشه دیدگاهت تغییر کنه.

برای همین امروز صبح که بیدار شدم به خودم قول دادم برای مدتی یه سری از فکر و خیال و رویابافی هامو کنار بزارم و برای خودم زندگی کنم..

خوب بیاید همیشه منتظر رند شدن ساعت و تاریخ نباشیم همین که هنوز چند روز مونده تا ابان به نیمه برسه و زودتر این تصمیم گرفتم به خوب بودن حال خودم کمک بزرگی کردم..

جمعه هام میتونن قشنگ باشن وقتی از خواب بیدار بشی و بفهمی هیچکس جز خودت نداری برای خوب کردن حال خودت اون موقع یه قدمی برمیداری...

اون موقعه اس که وقتی داری یه لیوان شیر میخوری و ته اش خاکشیرهای بهم چسبیده می بینی و میخندی میفهمی همیشه بد ظرف شستنت هم بد نیس چون اون یه لیوان شیر خیلی بهت چسبیده.

مدیونید فکر کنید خواستم ظرف درست نشستن خودمو با این پست توجیه کنم و قرار نیس ادم بشم!

سرکوب احساس...