تو درمان حال خوب منی...

ساخت وبلاگ

همین که ب مرور زمان یاد میگیری دلت و خودتو قانع کنی...

کم کم یاد میگیری حال دل خودت رو خودت خوب کنی...

یه روز تیپتو عوض کنی و رنگایی ک دوست داری بپوشی...

صبح وقت بیشتری بزاری جلوی اینه و بعدم بشینی با عشق و شادی عین بچه های دوساله ناخنات لاک بزنی...

مسیر رفت و امدتو عوض کنی و اول صبح یه تیکه از مسیر پیاده روی کنی...

شب زود بخوابی و تو افکار دوازده شب به بعد غرق نشی...

صبح کله سحر بیدار بشی و یه صبحونه خوب واسه حاضر کنی...

نزدیک هشت و 9صبح تویی ک سال تا ماه لب ب چایی نمیزنی برای خودت چایی نبات بریزی و کتاب و جزوه جلوت باز باشه و نکاهی بندازی....

کمبود یه چیزی شدیدا احساس میشه گوشی رو برمیداری و اخرین چت هارو برمیگردونی و مرور میکنی...

می بینی کی بوده و افلاین شده...

و به این فکر میکنی الان دقیقا کجاست؟خوابه بیداره؟کلاسه؟سرکاره؟

و دقیقا میشی همون ادمی که بوده تو هیچ فرقی نمیکنی تا خیلی چیزارو باور نکنی...

توی پاها و کمرم اون درد لعنتی حس کردم وقتی میگم لعنتی یعنی دردی ک وقتی بگیره نمیتونم تکون بخورم تا چند ساعت بعدم منتشر میشه تو کل بدنم...

پزشک چند هفته پیش گقت چند روز فارغ از استرس دنیا کاری ک دوست داری انجام بده ببین تاثیری داره توی بهتر شدن دردات و من تاثیرش همون هفته ای ک از شوق باهم حرف میزدیم حس کردم و دیدم واقعا هیچی نمی فهمم و انگار خوب شدم...

اما این چند روز...

بگذریم...

دوشنبه هفدهم مهر ۱۳۹۶ 10:16 فافا
سرکوب احساس...
ما را در سایت سرکوب احساس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aroosak-f86 بازدید : 195 تاريخ : جمعه 21 مهر 1396 ساعت: 21:10