اختلافات...

ساخت وبلاگ
روی سکوهای طبقه پایین  مجتمع دم  در ی کافه نشستیم میگه فردا رو چیکار کنیم...

هی میگه پارسال میگم پارسال بریز دور...

هی میگه فلان جا میگم خوب اونجا ک نمیشه رفت...

در نهایت میگه مگه دیرت نیست؟

پاشو برو..

با حالت قهر و ناراحتی جدا میشیم.. 

و من فکر میکنم و خودمو لعنت میکنم که نباید نظری میدادم...

و در نهایت من معذرت خواهی میکنیم....

و میدونم هیچ وقت دلم نمیخواد سرزنشش کنم و بگم نباید از اول این تزو میدادی ک توش بمونی...

من با خودم فکر میکنم قهر و دلخوری همیشه هست ناراحتی همیشه هست بین دوست بین مادر و دختر بین پدر و دختر...

چرا حالا همه باهم؟

و به این نتیجه میرسم که چرا این یکی دوماه؟

نتیجه اش چیزی مشخص تر از مشخصه بیکاری و سردرگمی باعث ایجاد خیلی بحث و مشکلات میشه

چهارشنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۶ 21:7 فافا
سرکوب احساس...
ما را در سایت سرکوب احساس دنبال می کنید

برچسب : اختلافات, نویسنده : aroosak-f86 بازدید : 141 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 16:03