خدایا مرا از شر اینا خلاص کن...

ساخت وبلاگ
یعنی عن تر از این غیرممکن بود پیش بیاد.اما پیش اومد..

اگه یه ذره سیاست به خرج داده بودم قبل اینکه دهن گشادشو باز کنه و پاشو از گلیمش درازتر کنه.رفته بودم تو جمعشون و متوجه میشد  تو اون دانشگاه تخمیشون که ادعاشو داره منو بیشتر از اون که دانشجو اونجاست میشناسن خفه میشد.

نه اینکه حالا هرچی خواسته زر زده و بعدم چند روزه اینطوری به خیال خودش منو شسته گذاشته کنار.

بعد این موقعیت پیش بیاد که من بخوام از رو اجبار برم تو اون جمع و نتونم نه بگم...

وای سرم داره از دست این عن سوت میکشه کاش بعد اون چرت پرتاش دلم به جا که به حال اون بسوزه، به حال خودم سوخته بود و شرفم،و انبلاکش نمیکردم.من  که میدونستم دوباره باید تک تکشون ببینم این چه خریتی بود کردم اه اه

حالا شاید این عنو بتونم یه کاریش بکنم و یه هفته تحملش کنم.ولی اون دختره مریم مقدس نما که در جریان بود در دهن اونو نمیشه  گل گرفت. همین الانش به خون من تشنه اس این جوجه رو میشناسم دیکه وقتی ببینه اون شاخ هاشونم میشناسم مگه میشه در دهنشو بست؟

از الان استرس یه هفته مرداد و شهریور افتاد به جونم.

یعنی قرار بود این یک هفته ای که برم خوش بگذره ها.با اشنایی با این دوتا ریده شد توش.

هرچی میکشم از این رو دادن خودم به امثال این تازه به دوران رسیده هاست.

شانس نیست که....ککه اس.هر قبرستونی یه بار پام بزارم بعد با تک تک ادمای اون قبرستوتم به مرور و اتفاقی اشنا میشم از شانس ککه تر هم همشون با هم دوستن.

کاش میشد نرم اصلا باید همشون بزارم کنار با این وضع.میدونم خیلی حیفه و ادم خوب بینشون زیاد بود اما دیگه اب ریخته شده رو نمیشه جمع کرد.

دلم میخواد جیغ بزنم از فرط عصبانیت.

سرکوب احساس...
ما را در سایت سرکوب احساس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aroosak-f86 بازدید : 181 تاريخ : يکشنبه 18 تير 1396 ساعت: 5:17